وضعیت مغز هنگام تمرین یوگا نیدرا

  0
 14894

یوگانیدرا، تمرینی متحول کننده است که می‌تواند در سطح عمیق تغییر ایجاد کند. سوامی ساتیاناندا ساراسواتی  می‌گوید: «حس عمیق وانهادگی عضلانی، روانی و احساسی که در یوگانیدرا دست‌یافتنی است، انرژی‌های حیاتی و روحی را که در مجراهای روحی (نادی‌های)  شبکة انرژی در پس بدن جسمانی جریان دارند، متعادل می‌کند. جریان آزاد این انرژی‌ها، شالودة سلامتی جسمی و روانی مطلوب را شکل می‌دهد.»
یوگانیدرا ویژگی‌های خاص خودش را نیز به فایده‌های عمومی وانهادگی می‌افزاید و به ما کمک می‌کند به ترس، اضطراب و ناامنی غلبه کنیم. فضایی که یوگانیدرا در درون ایجاد می‌کند به تحول نگرش منجر می‌شود. یوگانیدرا رها کردن را به ما می‌آموزد و وارستگی (وایراگیا)  پدید می‌آورد. یوگانیدرا سامسکاراهایمان  را آزاد و ساکشی  یا خودآگاه شاهد را بیدار می‌کند.
این تأثیرهای یوگانیدرا برای کسانی است که مرتب آن را انجام می‌دهند. تمام این ویژگی‌ها برای هرکسی که با بیماری دگرگون‌کننده‌ای سروکار دارد، مهم‌تر و ضروری‌تر نیز می‌شوند و اینجا منظورمان فقط بهبودی جسمی نیست، بلکه منظور، شفای کامل احساسی و معنوی نیز هست.
هر بخش تمرین یوگانیدرا در آزاد کردن انرژی مسدودشده، مؤثر است. مهم‌تر اینکه انجام یوگانیدرا می‌تواند به ما کمک کند واقعیت موقعیتمان را هرقدر هم ناخوشایند، مشکل یا ترسناک باشد، بشناسیم و بپذیریم و همچنین می‌تواند کمکمان کند، احساسات نیرومندی را که آشکار می‌کند بشناسیم، بپذیریم و رها کنیم. دور از انتظار نیست که این احساسات بیشتر فروخورده و سرکوب‌شده‌اند، اما با آوردنشان به سطح آگاهی، انرژی گیرافتاده‌ای که صرف سرکوب‌شدنشان شده است، برای استفاده در هدف‌های مؤثرتر و خلاق‌تر آزاد می‌شود.
شناخت و پذیرش واقعیت یعنی دیدن «هر چیزی همان‌گونه که هست». حقیقت اصلی برای کسانی که سرطان دارند، این است که واقعیت برای آن‌ها ناگهان تغییری اساسی کرده است. برای هر نوع سرطانی که تشخیص داده شود، چه یکی از سرطان‌هایی با آیندة رضایت‌بخش باشد یا نباشد، چه در مرحلة نخستین تشخیص داده‌شده باشد و علاج‌پذیر و مهار‌شدنی به‌حساب آید یا پیشرفته و احتمالاً علاج‌ناپذیر، موضوع همین است. خواه قرار باشد کسی در مدت یک ماه خواه یک سال یا چهل سال از سرطان یا چیز دیگری بمیرد، واقعیتی که در نتیجة تشخیص با آن روبه‌رو می‌شود، واقعیت فناپذیری و مرگ است.
کنار آمدن با این مسئله کار بسیار بزرگی است. این کار، هجوم احساساتی را به همراه می‌آورد که برای بیشتر افراد طاقت‌فرساست: اضطراب، وحشت، خشم، غصه، ناامیدی، نگرانی برای آیندة خود و برای عزیزان خود. این احساسات معمولاً ناگهانی می‌آیند و با ایجاد آشوبی درونی و تشویشی در دل و فکر، درست یا سازنده فکر کردن یا اصلاً فکر کردن را بسیار دشوار می‌کنند. تمرین یوگانیدرا این تشویش را فرومی‌نشاند و مدتی به ما آرامش نسبی می‌دهد تا بتوانیم زندگی را با متانت احیاشده‌مان از سر بگیریم، آن‌وقت می‌توانیم با آرامش بیشتر به وضعیتمان فکر کنیم. با تمرین مداوم، این تأثیرها فزاینده و پایدار می‌شوند: پاسخ‌ها و واکنش‌های همیشگی‌مان به موقعیت‌هایی که با آن‌ها روبه‌رو می‌شویم و شیوة بودنمان در این دنیا تغییر می‌کند. هر بار که تمرین می‌کنیم، درسی از رها کردن می‌آموزیم و این درس برایمان می‌ماند.
انجام یوگانیدرا، فضایی در درون ایجاد می‌کند که به تحول نگرش منجر می‌شود. برای کسی که با بیماری خطرناکی روبه‌روست، این تحول در نگرشش نسبت به بیماری و مفهوم پیام آن برای زندگی رخ می‌دهد.

گردش آگاهی در هنگام یوگانیدرا

در گردش آگاهی، جسم و ذهن به وضعیت رهایی عمیقی برده می‌شود. زمانی‌که ذهن، هدف‌دار صدای راهنما را سراسر بدن دنبال می‌کند، هیاهوی احساسات دردناک ساکت می‌شود و سنگینی ترس و نگرانی مدتی از میان می‌رود. این مختصر تماس آگاهی با هریک از قسمت‌های بدن، پرانا یا انرژی را به آن‌ها می‌رساند (آگاهی پراناست). در پایان این گردش، آگاهی در کل بدن گسترش می‌یابد، به‌گونه‌ای که گویی بدن سرشار از انرژی است.
گردش آگاهی، رها کردن را به ما می‌آموزد. همان‌طور که در گردش آگاهی، توجهمان سریع و به نرمی از قسمتی به قسمت دیگری از بدن می‌رود، بدون اینکه بماند و «تمرکز کند»، به ساده‌ترین و واضح‌ترین روش می‌آموزیم که «نچسبیم». درس «رها کردن» که در این گردش آموخته می‌شود، برای هر چیزی در زندگی کاربرد دارد؛ احساس‌ها، حس‌ها، تجربه‌ها، دستاوردها، دارایی‌ها، ناکامی‌ها و آدم‌ها. درنهایت برای خود زندگی نیز به کار می‌آید. رها کردن، درسی است که باید همة ما یاد بگیریم و ممکن است مهم‌ترین درس یوگانیدرا باشد، همان‌طور که مسلماً مهم‌ترین درس زندگی است.

جفت‌های متضاد

در جفت‌های متضاد نیز مانند گردش آگاهی، سریع، بدون طول دادن و بدون چسبیدن به حس‌های راحتی‌بخش یا ناراحت‌کننده یا احساس‌های آزارنده یا خوشایند می‌گذریم، اما پیش از گذر از هر حس یا احساسی آن را رها می‌کنیم. این بخش تمرین، درس «رها کردن» را تقویت می‌کند و به ما می‌آموزد گرفتار چیزهای «دوست‌داشتنی» یا «دوست‌نداشتنی» نشویم. وقتی با جفت‌های متضاد کار می‌کنیم، می‌آموزیم که بله می‌توانیم رها کنیم.
کار با جفت‌های متضاد خلاقیتمان را برمی‌انگیزد. به ما می‌آموزد حس‌ و احساس را ایجاد کنیم، بپرورانیم، بچشیم و رهایشان کنیم. متضادها به ما می‌آموزند که حس و احساس گذرا هستند، می‌آیند و می‌روند و نمی‌مانند؛ بنابراین این بخش تمرین کمک می‌کند، سامسکاراها یا برداشت‌هایمان از تجربه‌های گذشته را رها کنیم.
متضادها به ما وایراگیا یا وارستگی می‌آموزند، همان خصلتی که به ما اجازه می‌دهد کمی فاصله بگیریم، به حس و احساس نچسبیم و درگیرشان نشویم، بلکه بگذاریم بیایند و بروند. می‌آموزیم که به آنچه درونمان رخ می‌دهد، نگاه کنیم، بدون اینکه از آن بترسیم. می‌آموزیم که گرما و سرما صرفاً گرما و سرما هستند، نه اینکه «خوب» و «بد» باشند. تنها همان چیزی‌اند که هستند. ناراحتی و خوشی فقط ناراحتی و خوشی‌اند، می‌آموزیم بدون قضاوتشان، بدون پس زدن ناراحتی یا در آغوش کشیدن خوشی، آن‌ها را تجربه کنیم. در ایجاد، پروراندن، حس کردن و رها کردن حس‌ها و احساس‌ها می‌آموزیم که حس و احساس زودگذرند، می‌آیند و می‌روند و نمی‌مانند. می‌آموزیم که «هر چیزی همانی است که هست».
برای کسانی که با بیماری وخیم و درمان‌هایی تهاجمی سروکار دارند که عموماً از خود بیماری حالشان را بدتر می‌کند، این یادگیری به‌طور خارق‌العاده‌ای مفید است. همان‌طور که با متضادها کار می‌کنیم، سرانجام به این درک می‌رسیم که هرقدر وحشت پیرامون این تشخیص زیاد باشد، هرقدر اضطراب دربارة آینده عمیق باشد، هرقدر بیماری، رنج‌‌آور باشد و هرقدر درمان، ناخوشایند یا آزارنده باشد، این حس‌ها و احساس‌ها تا ابد ادامه ندارند و پایان خواهند یافت.

انواع تجسم در یوگانیدرا

انواع مختلف تجسم در یوگانیدرا یعنی تصاویر سریع، طرح‌های داستانی، چاکراها و شفا، ترس‌ها و ناامنی‌ها را به سطح می‌آورند تا بتوانند شناخته، پذیرفته و رها شوند. انواع تجسم با استفاده از تخیلمان برای خلق و پروردن تصاویر و داستان‌ها میان ما و خلاقیتمان رابطه ایجاد می‌کنند. اجرای تجسم در یوگانیدرا به ما کمک می‌کند، وقتی آماده و حساسیم و خیالمان می‌تواند آزادانه بگردد، چیزهای آزارندة مربوط به گذشته را به خاطر بیاوریم و رها کنیم. تجسم کردن به سامسکاراهایمان یا همان نقش‌های حاصل از شیار زدن تجربه‌های گذشته بر خودآگاهمان، دسترسی می‌یابد و آزادشان می‌کند. این کار موجب رهایی از بعضی علت‌های روان‌شناختی، احساسی و کارمیک بیماری می‌شود و ما را پذیرای تجربه‌های تازه می‌کند.
از کسانی که دچار سرطان شده‌اند، بعید نیست که کندوکاو و زیرورو کنند تا ببینند چه کرده‌اند که باعث سرطانشان شده است یا چه‌کاری را برای جلوگیری از آن نکرده‌اند. اگر از مفهوم کارما، باخبر، اما از درک واقعی آن بی‌بهره باشند، ممکن است به این نتیجه برسند که «کارمای خودم است» و از خود بپرسند، چه کرده‌اند که سزاوار چنین کارمای «بدی» شده‌اند. ممکن است دوستان خیرخواهی که اندکی دانش ساده‌انگارانة مربوط به عصر وا‌گشت  دارند، درمانگران تکمیلی‌ای که برای کمک پیش می‌آیند و رفیق‌های یوگا که بسیار در اشتباه‌اند، شما را به این کار ترغیب کنند. به‌احتمال‌زیاد همة این‌ها اثر کاملاً منفی بر روند بهبود دارند.
کارما مسلماً عاملی در ایجاد سرطان است، اما مشغول کردن ذهن به خطاهای گذشته‌، چه از نوع ارتکابی و چه قصوری، فایدة چندانی ندارد، زیرا نمی‌توانیم در سطح خودآگاه کاری کنیم که کارمای آشکارشده و مربوط به گذشته‌مان را تغییر دهیم؛ اما رهایی سامسکارا در یوگانیدرا در سطح خودآگاه رخ نمی‌دهد، بنابراین مشکلات بیشتری ایجاد نمی‌کند و موجب نگرانیمان نمیشود. یوگانیدرا فقط سامسکاراها و انرژی گیرافتاده در آن‌ها را رها می‌کند. برخلاف گناه‌سازی، خودسرزنش‌گری و تعمق که انرژی هدر می‌دهند و جلوی روند بهبود را می‌گیرند، یوگانیدرا انرژی آزاد می‌کند و به کمک روند بهبود می‌آید.

یوگانیدرا و امواج مغزی

برای فعال‌سازی واکنش ریلکسیشن، ابتدا بدن و تنفس‌تان را به اشکال مختلف، حس کنید. واکنش ریلکسیشن موجب برقراری تعادل میان دستگاه عصبی سمپاتیک و پاراسمپاتیک و تعادل میان سمت چپ و راست مغز می‌شود. در این فرایند، مغز از وضعیت بتا که وضعیت بیداری و فعالیت مغزی است به وضعیت آلفا که وضعیت آرام‌تری است تغییر می‌کند. در وضعیت آلفا، هورمون تنظیم‌کنندۀ خلق یعنی سروتونین ترشح شده که موجب احساس آرامش در شما می‌گردد. افرادی که زمان کمتری در وضعیت آلفا هستند درمقایسه با افرادی که زمان بیشتری در این وضعیت هستند، اضطراب بیشتری دارند. خودرویی را در نظر بگیرید؛ اگر بخواهید خودرو را متوقف و موتورش را خاموش کنید، ابتدا باید دنده را کاهش دهید. فرایند تغییر وضعیت مغز به وضعیت آلفا از طریق کاهش فعالیت ذهنی یا قرار گرفتن در وضعیت استراحت به همراه فعالیت آرام‌تر و سلامت‌بخش امواج مغزی آغاز می‌شود.
از آلفا به آلفای عمیق‌تر و حالت موج بالای تتا که همان حالت رویا یا خواب (REM) است می‌روید. در وضعیت تتا، افکارتان آرام شده و به 4 تا 8 فکر در ثانیه می‌رسد. این وضعیت جایی است که فرایادگیری رخ می‌دهد. کودکان و هنرمندان وضعیت تتای بیشتری را تجربه می‌کنند. یکپارچگی و رهایی هیجانی و تغییرات مغزی نیز در این هنگام رخ می‌دهند. در این وضعیت است که گاهی برخی افراد افکاری تصادفی دارند یا تصاویری را می‌بینند. فرد در وضعیت تتا ممکن است رنگ‌ها و تصاویری را ببیند یا صدای فرد دیگری را در حال صحبت بشنوند ولی در عین‌حال، صدا را نشنوند. در این وضعیت فرد وارد نوعی خلاء و وضعیت تهی می‌شود.
پس از تتا، به سمت دلتا پیش می‌روید. وضعیتی که شمار افکار به 1 تا 3.9 فکر در ثانیه کاهش می‌یابد. این وضعیت سلامت‌بخش‌ترین وضعیت ذهن است که در آن اندام‌هایتان احیا شده و هورمون استرس از بدن‌تان زدوده می‌شود.
مغز در زمان بیهوشی، در وضعیت امواج دلتا قرار دارد. افراد دچار کما نیز در وضعیت موج مغزی دلتا قرار می‌گیرند. قرارگیری در این وضعیت به این معناست که بدن امکان بازیابی سیستم‌هایش را دارد. در جوامع امروزی معمولا افراد زیادی وضعیت‌های عمیق خواب مانند تتا و دلتا را تجربه نمی‌کنند. درنتیجه، بدن‌های ما امکان آرام‌شدن و به‌دست آوردن فرصت بازیابی خودش را ندارد. افراد افسرده وارد وضعیت‌های بتا و آلفا می‌شوند ولی به ندرت وضعیت‌های تتا و دلتا را تجربه می‌کنند.

دستیابی به وضعیت چهارم هشیاری از طریق یوگانیدرا

انجام تمرین یوگانیدرا تحت نظارت و راهنمایی، شما را حتی از سطح موج دلتا (سطحی که تنها از طریق خواب کامل به‌دست می‌آید) نیز فراتر می‌برد. در چهارمین سطح هشیاری، پیش از دلتا مغز فارغ از اندیشه است. این وضعیت نوعی از دست دادن کامل آگاهی و هشیاری در حالت بیداری است. در این وضعیت چنان هشیاری از دست می‌رود که گویی روح از بدن خارج شده است. البته، هرکسی یوگانیدرا تمرین کند به این سطح از هشیاری نمی‌رسد ولی هرچه بیشتر تمرین کنید، جرعه‌های بیشتری از آن
خواهید نوشید.
پس از ورود به چهارمین وضعیت هشیاری دوباره به سمت وضعیت بیداری هدایت می‌شوید. البته نمی‌توانید در چهارمین وضعیت هشیاری باقی بمانید ولی همین‌که تاثیر این وضعیت را حس کردید، می‌توانید بخشی از آرامش حاصل از آن را با خود به وضعیت بیداری و وضعیت عادی ذهن بیاورید. همچنین می‌توانید اندیشه‌ها و هیجان‌هایتان را ساماندهی کنید. چراکه ضمیر ناخودآگاه شما در چهارمین وضعیت هشیاری بسیار فعال و در مقایسه با زمان بیداری، بیشتر پذیرای تصمیم‌ها و موضوعات است. بنابراین، در زندگی روزمره‌تان بیشتر می‌توانید در تلاطم هیجان‌ها و اندیشه‌های‌تان زمانی را برای استراحت و آرامش بیابید و این موضوع موجب نوعی احساس آزادی و رهایی می‌شود تا در رویارویی با مسائل زندگی صبورتر باشید.
افزون‌بر این، اغلب هنگام انجام یوگانیدرا از شما خواسته می‌شود بر ناحیۀ میان دو ابرو متمرکز شوید که تحت عنوان چشم سوم شناخته می‌شود. در این قسمت غدۀ صنوبری قرار دارد که با متمرکز شدن بر نقطۀ مذکور تحریک می‌شود. مطالعات بر این موضوع تاکید دارند که ملاتونین یعنی هورمونی که از این غده ترشح می‌شود عامل نیرومندی در کاهش استرس، بهبود خواب عمیق‌تر و تقویت سیستم ایمنی است. تقویت سیستم ایمنی نیز به جلوگیری از ابتلای بیماری، تقویت نیروی شفای بدن و کاهش سرعت پیری زودرس کمک می‌کند.

فواید یوگانیدرا

اگرچه یوگانیدرا جایگزین خواب نیست، اما مهم‌ترین دلیل استقبال بسیاری از زنان از یوگانیدرا به این باور عمومی مربوط می‌شود که 45 دقیقه خواب یوگایی برابر با 3 ساعت خواب عادی است. البته در تأیید علمی این ادعا هنوز جای بحث است، ولی به احتمال زیاد احساس مذکور ناشی از مجموعه‌ای تغییرات امواج مغزی است که در طول یوگانیدرا رخ می‌دهد. از بسیاری از زنان می‌شنویم که پس از تمرین یوگانیدرا، با احساس عمیق سرزندگی و انرژی از خواب برمی‌خیزند و یوگانیدرا به خواب شبانه‌شان نیز کمک می‌کند. چه کسی از خواب بدش می‌آید؟
همانطور که انتظار می‌رود، استراحت کردن خوب، می‌تواند زندگی را تغییر دهد. ولی یوگانیدرا افزون بر آن، سلامت کلی شما را نیز بهبود می‌بخشد. نتایج مطالعه‌ای که در سال 2013 انجام شد حاکی از آن است که تمرین یوگانیدرا به زنانی که دچار بی‌نظمی عادت ماهیانه و مشکلات روان‌شناسی هستند کمک کرده و موجب بهبود اضطراب، افسردگی و سلامت عمومی‌شان می‌شود. زنان بسیاری بوده‌اند که در استفاده از یوگانیدرا برای مدیریت عملیات قبل و بعد از اعمال جراحی و کاهش درد، به موفقیت‌های بالایی رسیده‌اند. همچنین مطالعات علمی به چگونگی کاهش کلسترول و فشار خون و بهبود نوسانات گلوکز خون و نشانه‌های دیابت از طریق یوگانیدرا اشاره دارند.
مطالعاتی که به فواید مدیتیشن اشاره دارند در مورد یوگانیدرا نیز صادق است. چراکه یوگانیدرا نیز نوعی مدیتیشن است. مدیتیشن و یوگانیدرا هر دو به فعال‌سازی واکنش ریلکسیشن، بهبود عملکرد دستگاه عصبی و دستگاه غدد درون‌نیز که بر ترشح هورمون‌ها تأثیرگذارند، کمک می‌کنند و همچنین در فرایند احیا و بازسازی سلول‌ها، کاهش اضطراب و بهبود خلق، تاثیر
 مثبت دارند.
زنان همواره از تأثیر مثبت تمرین مدیتیشن یوگانیدرا بر زندگی خانواد‌گی‌شان نیز صحه می‌گذارند. مادری که به دلیل خستگی و استیصال احساس می‌کرد از خانواده‌اش فاصله گرفته است اذعان می‌کند با تمرین مدیتیشن یوگانیدرا احساس بهتر و صمیمانه‌تری نسبت به خودش، فرزندان و همسرش دارد و با آرامش بیشتری وظیفۀ مادریش را انجام می‌دهد. به‌طورکلی، خانم دیگری که در بند اضطراب گرفتار بود، با تمرین یوگانیدار اکنون زندگی خوب و آرامی را همراه خانواده‌اش تجربه می‌کند.
تردیدی ندارم زنان با تمرین منظم مدیتیشن یوگانیدرا زندگی خانوادگی‌شان را احیا کرده و بازمی‌یابند.

اشتراک :
دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید
امتیاز:
captcha