برگردان: بهاره جعفری صمیم
خود را چگونه میبینید؟ انسانی با یک تجربۀ روحانی یا روحی ناب که در بدن یک انسان دارد به زندگیش ادامه میدهد؟
یک رویکرد نسبت به سوتراها، این است که آن را راهنمایی برای یک سفر یوگایی در نظر میگیرند. سوترای 1:2 و 1:3 پاتانجلی به ما میگوید که جوهره و هدف اصلی یوگا آرام کردن آشفتگیهای ذهن است تا بتوانیم ماهیت واقعی خویش را ببینیم. سوترای 1:4 به ما یادآوری میکند که وقتی ذهن آرام نیست، خودمان را با امواج ذهنی یا نفسمان یکی میگیریم.
سوترای چهارم پاتانجلی میگوید:
"Vritti sarupyam itaratra"
معنای هر یک از عبارتهای سوترا از این قرار است:
Vṛtti : ساختارهای فکری، تغییرات، چیزهایی که مانند چرخ میچرخند، حرکت.
Sārūpyam : از واژۀ Sarūpa گرفته شده که خودش ترکیبی از sa و rūpa است. sa به معنی «با» و rūpa به معنی «شکل» است. ساروپایام به طول کلی به معنی «یکی شدن با شکل» و شناسایی از طریق اشیاء است.
Itaratra: جای دیگر، هرجایی بهجز در سامادهی، هر زمانی به غیر از زمانی که ذهن آرام است.
به این مفهوم که وقتی فرد در حالت خودشناسی نباشد، نوسانات ذهن (الگوهای فکری) را بهعنوان هویت خویش میگیرد. یعنی هنگامی که در افکار خود پیچیده میشویم، نمیتوانیم در لحظۀ حال زندگی کنیم و به افکار خود تبدیل میشویم.
فرض کنید که در افکار منفی فرو رفتهاید. این افکار شما را تحلیل میبرد و از پا در میآورد. احساسات شما آهنگ منفی پیدا میکند و گفتار و اعمالتان نیز از همین روند پیروی مینمایند و در واقع شما تجلی فیزیکی آن افکار میشوید. همینطور وقتی در افکار شادی غوطهور میشوید، احساسات، گفتار و رفتار شما از آن حالت تبعیت میکند. شاید فکر کنید غوطهور شدن در افکار شاد یک هدف است، اما واقعیت این است که شادی نیز امری گذراست. میآید و میرود. اگر به این گفتگوهای ذهنی نچسبید، آنگاه میتوانید یک قدم به عقب بردارید و از دور ببینید آنها واقعاً چه هستند و آن زمان خواهید فهمید آنها یکسری نوسانات ذهنی هستند.
سوامی یونانشوارا در تفسیر سوترای چهارم توضیح میدهد که طبیعت واقعی ما مانند طلای مذاب است. به محض اینکه این مادۀ خالص و بدون فرم در تماس با فکر یا ادراکی قرار گیرد، به آن شکل در میآید. ممکن است به شکل زیورآلات به نظر برسد، اما بههرحال طلاست. نفس نیز شکل منحصر به فردی داردکه هر یک از ما طی سالها آن را بهوجود آوردهایم.
بسیاری از ما شرطی شدهایم و نفس را دارای ماهیتی مغرور یا پرباد میبینیم، اما طبق اصول یوگا، نفس یک موجودیت خنثی و بیشکل است. نفس تنها برداشتی است که از «خود»، شخصیت، افکار و واکنشهای یک ذهن داریم و با تجربیات، اولویتها، عادات، تمایلات و خیالاتمان شکل میگیرد. ما به عنوان انسان در این پدیده با هم اشتراک داریم، اما در عین حال اشتباه کردن خود واقعیمان با نفس باعث بهوجود آمدن مرزهایی میشود که ما را از یکدیگر جدا میکند و موجب میگردد نتوانیم طلای خالصِ خودِ واقعیمان را بشناسیم.
عادتها و الگوها چنان در وجودمان عمق یافتهاند که دیگر ریشههایشان را نمیدانیم. نمیدانیم ناشی از یک اتفاقاند، بهخاطر ساختار خانوادهمان است یا از مسائلی چون فشار رفقا، مسائل فرهنگی، غرضورزیهای رسانهای و ... ناشی میشود. ما در گذر زمان، نفسمان را با وجود خویش یکسان فرض کردهایم، این یک سوءبرداشت هویتی است که حتی اگر شرلوک هلمز هم باشیم، در بازکردن این گره کور دچار مشکل میشویم. زمانی که این هویت نفسانی مورد تهدید قرار میگیرد، ناخودگاه برای محافظت از آن، واکنش نشان میدهیم و در نتیجه، باعث جدایی بیشتری میشویم.
به زبان سادهتر ما چنان درگیر هویتهای موقت خود شدهایم که خود را افکار، احساسات، نقشها، کلمات و اعمال خود میپنداریم. مثلاً ممکن است خود را «خوشحال»، «عصبانی»، یک «حسابدار»، یک «پسر»، یک فرد «خوشبین»، یا یک «همسر» بدانیم. در اینصورت اگر موقعیتمان تغییر کند مثلاٌ شغلمان را از دست بدهیم یا فرزندانمان بزرگ شوند، احساس میکنیم هویتمان را از دست دادهایم. هویت ما کاری که انجام میدهیم، اتفاقاتی که برایمان میافتد یا افکار و احساساتی که داریم، نیست. ما از همۀ اینها فراتر هستیم. اینها تجربههای موقت و زودگذری هستند.
بنابراین چگونه باید نفس خود را طرد کنیم؟ پاسخ این است که اصلاً نباید این کار را بکنیم. همانطور که میگویند: «شناخت هر چیزی به چیز دیگری نیاز دارد.» ما برای اینکه بتوانیم به ماورای نفس دست یابیم و آموزههای ذهنی پاتانجلی را در سوتراهایش فرا بگیریم، به نفس نیاز داریم. زمانی که این الگوهای ذهنی و دفاعیاتی که پاتانجلی ارائه داده را تشخیص بدهیم، بهتر میتوانیم در نقش ناظر یا شاهد عمل کنیم و به چشماندازی دست مییابیم که به ما اجازه میدهد از نفس خود جدا شویم و از افکار و عادتهایی که مانع ما هستند عقبنشینی کنیم. حتی میآموزیم چطور به شیوههای فریبندۀ نفس بخندیم.
ما این کار را روی زیرانداز یوگا هم میتوانیم انجام دهیم. نفس تنها آن جنبۀ مغرور و از خودراضی وجود بههنگام اجرای صحیح حرکات یوگا نیست. بلکه بُعدی که از زمین خوردن از شیرشاسانا میترسد و جنبهای که به خاطر احساس خوبِ کشش در حرکات، به شدت علاقهمند به ایجاد کشش است نیز بخشی از نفس به حساب میآید. نفس همچنین قسمتی از وجود ماست که حرکات یوگای پرتوجویان را ارزیابی میکند و اجرای حرکتی را در امروز با روز پیش مقایسه میکند و میخواهد ببیند عضلات همسترینگ چه زمانی منعطفتر میشوند. نفس همان بخشی است که ساعت را نگاه میکند و در فکر اجرای آسانای بعدی، آسانای آخر و ... چیزهای دیگر است.
اما در طبیعتِ واقعی، تمام گفتگوهای درونی متوقف میشود. این تجربه ممکن است فقط یک آن طول بکشد ولی بیکران و کامل است. درست در لحظهای که دارید در موردش قضاوت میکنید یا امید دارید دوباره به آن دست پیدا کنید، نفس باز میگردد. شمایی که در حال یک تجربۀ روحانی هستید دچار این حالتها میشوید. پرتوجویی که شیرشاسانا را خوب و بیعیب انجام میدهد و کسی که در حین حرکت دچار مشکل میشود، همگی این حالت را تجربه میکنند. بنابراین فضا ممکن است ما را از هم جدا کند، ولی روح ما را به هم پیوند میدهد.
منابع:
1-http://www.yogabasics.com/connect/the-fourth-sutra-identifying-with-ego
THE FORTH SUTRA: IDENTIFYING WITH EGO, By Kathleen Bryant, May 1st, 2013
2-https://yogainternational.com/article/view/yoga-sutra-1-4-translation-and-commentary
3-http://theyogasanctuary.biz/yoga-sutra-1-4
4-https://prairieyoga.org/blog/2017/01/09/yoga-sutra-14