برای خودت زندگی کن - بهترین خودت باش

  0
 14846

  • با وجود اینکه اصلاً شخص موجهی نیست، اما می ترسم اگه دعوتش را رد کنم، دلش بشکند یا ازمن متنفر  بشود...!!
  • این لباس مورد علاقه من است، اما خاله ام آن را دوست ندارد. اگر بپوشم، مرا بی سلیقه و بد تیپ خطاب می کند!!
  •  هیچ یک از افراد فامیل، رشتۀ هنر را دهان پر کن نمی دانند، ولی من به آن علاقه دارم. اما اگر هنر را انتخاب کنم، دیگران چه فکر می کنند؟!!


و هزاران جمله و افکار دیگر که ذهن ما را از نگرانی نسبت به افکار و عقاید و نظرات دیگران پر می کنند...!
در حالی که «ما برای رویارویی با خودمان اینجاییم نه رویارویی با دیگران». ما تنها مسئول افکار، عملکرد و نوع زندگی خودمان هستیم. اما اکثر مردم بیشترین پتانسیل خود را برای جلب رضایت، نظر و احساسات دیگران هدر می دهند و تمام توجه و تمرکزشان، روی زندگی و شیوۀ عملکرد سایرین است.
تمام اینها نشان دهندۀ این نكته است که ما چقدر درگیرِ دنیای بیرونیم.... عظمت در درونِ ماست و ما بی-توجه به آن در دنیای بیرون به دنبال تأیید و معنا یافتن می گردیم. انرژی مقدسِ حیاتی را برای چه چیزهای پوچ و بی ارزشی هدر می دهیم؟!

برای خودت زندگی کن

برای دل خودت زندگی کن


در زندگیِ هر انسانی قطعاً دلیلی خاص وجود دارد و هر شخصی نقشِ اول فیلم نامۀ زندگی خویش است، اما معدود افرادی قهرمان وجود خود را پیدا می کنند... بسیاری از انسان ها در قهرمان داستان ها یا افراد جذاب اطرافشان، ماهیت خود را جستجو می کنند و چنان غرق وجود دیگری می شوند که به کلی خود را فراموش می کنند. دائماً عملکرد اطرافیانشان را ارزیابی می کنند و در بسیاری موارد، خود را بر اساس علایق آن ها تغییر می دهند. اینکه دیگران چه فکری در موردشان می کنند، مهم ترین دغدغۀ آن هاست یا در مواردی، نگرانیِ بیش از اندازه دربارۀ احساسات دیگران ... . به طور کلی همه چیز و همه کس برایشان مهم است ،غیر از خودشان. گویا هویتشان را از دیگران می گیرند و برای آن ها زندگی می کنند...
همین حالا از این دوستان راسخانه  درخواست می کنم که از كنجكاوي كردن در زندگي ديگران بپرهيزيد. هر کدام از شما، خودتان کلی کار برای انجام دادن دارید... یک تلنگر به خود بزنید و بپذیرید که شما شخصی منحصر به فرد هستید و یک زندگی منحصر به فرد دارید، پس برای خودت زندگی کن!
برای دقایقی تمامی اطرافیانتان را کنار بگذارید، عقاید و نظرات یا حتی حضورشان را نادیده بگیرید، خود را از قضاوت هایشان رها کنید و آن گاه به خودتان نگاهی بیندازید و ببینید زندگیت چه معنایی دارد؟
اگر دیگر انگیزه ای برای پوشیدن لباس های شیک، ادامۀ تحصیل، موفقیت کاری یا هرگونه پیشرفت دیگری نداشتید، در این صورت قطعاً هویت واقعی خود را گم کرده اید و برای دیگران زندگی می کنید و به شدت به شخصیتی وابسته یا تهی تبدیل گشته اید. پس هرچه زودتر دست به کار شوید و برای زندگی خود معنا بيابيد و برای خودتان شخصیتی مستقل و با عزت و اعتماد به نفس بسازید.
در اولین فرصت برای درک بهتر از احساسات وشناختِ  واقعیت خود، مراقبه ای کوتاه را تجربه کنید. مراقبه ای فقط برای رویارویی با درون و الوهیت(مقام الهي) مقدسِ خود.

برای خودت زندگی کن ، مهم نیست دیگران چه فکر می‌کنند!

باید از جایی شروع کنید که بیش از همه از آن می ترسید : دیگران چه فکر می کنند؟!!!
از ظاهرت شروع کن، لباسی را بپوش که خودت را به وجد بیاورد. حتی اگر تردید داری که به اندازۀ کافی مورد پسند دیگران نباشی. فقط به سلایق و علایق خودت متمرکز شو. سپس فعالیتی را انجام بده که به آن بسیار علاقه داري، اما هرگز جسارت انجام دادنش  را نداشتی، حتی اگر فکر می کنی كه دیگران این کار را مناسب تو یا مناسب سنِ تو نمی دانند. همان کاری را انجام بده که از صمیم قلب به آن علاقه داری. در رابطه ای بمان که تو را خوشحال می کند، از الگوهایی پیروی کن که خودت آن ها را قبول داری و در کل ببین خودت چه کسی هستی!
شاید ماجرایی که برای یکی از دوستان من اتفاق افتاده است، مطلب را بهتر تشریح کند. او فرد ثروتمند و موفقی بود که بسیار مورد توجه و احترام دیگران قرار داشت. چند سال اخیر راه سلوک در پیش گرفته بود و از چیزی پیروی می کرد که قلب و روحش آن را می طلبید. او فردی سالخورده بود که وارثی نداشت و بعد از فوت همسرش خيلي احساس تنهایی می کرد. به شدت می خواست که از دنیای مادی فاصله بگیرد، اما افراد زیادی با او و برایش کار می کردند و آن شخص را این گونه که بود تأیید می کردند. فردی سرشناس که مسئولیت و مشغله های زیادی داشت، اگرچه همیشه به دنبال راهی برای رهایی از این همه دغدغه می گشت، اما اسم و رسمش در میان افرادی که وی را می شناختند، همیشه مانع از کنار کشیدن او از دنیای تجارت می شد. مدتی با  این اندیشه که دیگران چه فکر می کنند؟ درگیر بود اما روزی ناگهان به من خبر داد: همان گونه که می خواست، تمامِ دارایی هایش را به ایتام بخشید و به روستایی دور افتاده رفت و خود و بخشی از داراییش را در خدمت مردم آن روستا قرار داد و در آن منطقۀ خوش آب و هوا در کمال رضایت و لذت زندگی می کرد.
اگرچه قضاوت های بسیاری در موردش شد و افراد زیادی او را احمق یا نادان خواندند و شاید توجه و تأیید افراد زیادی را از دست داد، اما این خبر مرا بسیار خوشحال کرد و شهامت او برایم ستودنی بود. چراکه بی توجه به عقاید و باورهای دیگران کاری را انجام داد که خودش انتخاب کرده بود. او بدون اعتنا به قضاوت ها و واکنش های دیگران، رفت تا برای خودش زندگی کند...
البته این نوع زندگی برای او این گونه معنا پیدا می کرد، شاید برای دیگری، زندگی در عشق، کسب علم و تخصص مورد علاقه و به طور کلی دست یافتن به رویاهای درخشانش معنا پیدا کند.

زندگی برای تو چه معنایی دارد


دقایقی در سکوت مطلق، در خلوت دل و اندیشه ات بنشین و با خود رو به رو شو... خودت را ملاقات کن و با او حرف بزن.بگذار به تو بگوید کیست و حقیقتاً چه چیزی او را خوشحال می کند. به بودنش یعنی به بودنت احترام بگذار و اجازه بده نور عظیم نهفته در درونت راهی برای تابش به جهانِ هستی پیدا کند.
دوست عزیزم، قهرمان بسیار ارزشمندی در درون تو وجود دارد، آن را پیدا کن. به او میدان بده تا مسیر خود را بدود. بهترین خودت باش و دریاب که فارغ از دیگران، خودِ حقیقیِ تو کیست؟ آنچه تو برای انجامش به شهامت بسیاری نیاز داری چیست؟ آنچه تو به خاطرش پا بر این سیاره نهاده ای ، منحصراً متعلق به توست.
حضورِ ارزشمندِ درونت را پیدا کن  و در نهایت احترام به خویش، برای خودت زندگی کن .
عظیم ترین بخش جهان در اعماق افکار تو پنهان است. با درک این حقیقت جهان را در بر خواهی گرفت....

آتناسرابی

اشتراک :
دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید
امتیاز:
captcha