یومی هو تراپی چیست؟
یومی هو تراپی روشی درمانی و پیشگیریکننده است و به جهت پیشگیری از بروز و درمان بیماریها طراحیشده است. این روش به اصلاح اسکلتبندی و مفاصل کل بدن پرداخته، انقباضات عضلانی را برطرف کرده، تورم بافتهای همبند را از بین برده و اختلالات سیستمهای موجود بدن را برطرف کرده و عملکرد غدد درونریز را تنظیم میکند. این روش همچنین با بهبود سیستم گردش خون و سیستم لنفاتیک بدن و بالاخره تنظیم و به تعادل رساندن گردش انرژی حیاتی بدن (انرژی چی)، به قدرت خوددرمانی و افزایش سیستم ایمنی بدن کمک میکند تا فرد بتواند از زندگی پرانرژی و شادابی برخوردار باشد. در این روش بهویژه بر تصحیح وضعیت لگن خاصره و ستون فقرات تأکید میشود.
• درمان طبیعی و بینیاز از مصرف دارو (و تحمل آثار زیانبخش جانبی آن) یا وسایل و ابزارآلات خاص پزشکی یا پمادها و ضمادهای خاص و بالاخره جلوگیری از انجام اعمال جراحی غیر لازم، بهویژه در مورد سیستمهای اسکلتی – عضلانی (هم چون دیسک، سیاتیک، آرتروز، اسکلیوز، کیفوز، لوردوز و غیره) و بیشتر به دانش و مهارت درمانگر آن وابستگی دارد.
• علت درمانی؛ چراکه در درمان بیماریها برخلاف پزشکی رایج که بیشتر به معلولها و علائم توجه داشته تا علت بروز این علائم و دردها، به جستجوی ریشۀ بروز این بیماریها پرداخته و فقط به عضو مبتلا و دردمند متمرکز نمیشود. در این روش به اصلاح و ترمیم ساختاری و بنیادی بدن توجه میشود. بیدلیل نیست که اغلب بیماران در طول درمان یا پس از پایان دورۀ درمان با ناباوری به رفع سایر مشکلات دیگر جسمی یا گاه روانی خود که فکر میکردند، به این روش مربوط نمیشود یا نمیتوان از آن انتظار درمان اینگونه بیماریها را داشت، اشاره میکنند.
• کلنگر؛ چراکه در این روش کل بدن بیمار و نهفقط بخشی از اندامهای گرفتار بیماری موردبررسی قرار میگیرد. این روش به اصل تأثیر متقابل در اجزاء و اندامهای بدن باور داشته و چگونگی عملکرد هر یک را موردمطالعه قرار داده و تأثیر اختلالات و بیمارهای هر عضو یا سیستم را بر روی دیگر اعضاء بدن یا سیستمها مطالعه کرده و به درمان جامع آن میپردازد. این نگاه فقط به جسم انسان خلاصه نمیشود و با این باور که «عقل سالم در بدن سالم» است، به رابطۀ علت و معلولی جسم و روان انسان نیز توجه دارد.
یومی هو تراپی در عمل از دو بخش عمده تشکیل میشود: 1- ماساژ و فشار درمانی (ترکیب ماساژ چینی و شیاتزو یا طب فشاری) که بر روی کل عضلات، بافتهای هم بند و سیستم عصبی متمرکز میشود و به نرم کردن و رفع انقباضات و اختلالات آنها پرداخته و همزمان با رفع انسدادها و تنظیم گردش انرژی حیاتی بدن با تمرکز بر روی کانالهای انرژی و نقاط مورداستفاده در طب سوزنی عملاً بسیار مؤثرتر از سایر روشهای ماساژ درمانی بر بدن تأثیر میگذارد و 2- اصلاح ساختاری اسکلتبندی بدن و کل مفاصل آن به جهت تسهیل حرکت اندامها و تصحیح عملکرد سیستم اعصاب محیطی و خودمختار که از ستون فقرات منشعب میشود. بدیهی است بهرهگیری همزمان از روشهای بازتاب درمانی (با تأکید بر نقاط بازتابی در کف دست و کف پاها) و انرژیدرمانی نیز در دل این روش وجود دارد، اما نسبت به دو بند فوق از اهمیت کمتری برخوردار است.
این روشها، همگی در جای خود از اهمیت ویژهای برخوردار میباشند، اما بهکارگیری همزمان آنها (که در این روش منحصربهفرد است) و تأثیر متقابل آنها بر یکدیگر، بر اثربخشی آنها میافزاید و کار درمان یا پیشگیری را سریعتر و سادهتر میکند. شاید بتوان گفت که کار اصلاح ساختاری اسکلتبندی بدن و مفاصل آن از کار ماساژ و فشار درمانی، در درمان بیماریها، مؤثرتر باشد. اگرچه این دو بر روی یکدیگر تأثیر مستقیم دارند. بهعنوانمثال هر چه عضلات و بافتهای هم بند نرمتر و منعطفتر باشند، کار اصلاح ساختاری بند و مفاصل آسانتر انجام میگیرد و از سوی دیگر هر چه اسکلتبندی بدن و مفاصل نرمتر باشند، رفع انقباضات، گرفتگیها و خشکی عضلانی و تاندونها و رباطها آسانتر خواهد بود.
یومی هو تراپی روشی بسیار مؤثر و کارآ است. در این روش که نقطۀ تمرکز آن بر اصلاح لگن خاصره میباشد، بر این تأکید دارد که با جابجایی و انحراف لگن خاصره، مرکز ثقل بدن نیز جابهجا میشود. در این حالت، بهجای آنکه وزن بدن بر روی دو پا بهطور مساوی تقسیم شود، به دلیل انحراف و جابهجایی لگن خاصره و تغییر در مرکز ثقل بدن، وزن انسان دیگر بهطور مساوی بر روی دو پا منتقل نخواهد شد و یکپا میبایست بار بیشتری را تحمل کند. در این حالت تعادل عمومی بدن بههمخورده و پای بلند به دلیل تحمل بار بیشتر، دچار گرفتگی و انقباض شده و پای کوتاهتر، به دلیل استفادۀ کمتر، دچار ضعف نسبی و گاه در موارد حادتر، لاغرتر میشود.
پرواضح است این عدم تقارن و تعادل به پاها خلاصه نشده و بهکل بدن سرایت میکند و آرامآرام با ایجاد تغییرات در ستون فقرات، به دلیل تغییر در شکل، ایستادن، راه رفتن و نشستن و حتی خوابیدن، با سایر مفاصل و عضلات سرایت کرده و با ایجاد موانع در عملکرد سیستم اعصاب محیطی و خودمختار بر عملکرد اندامهای داخلی و غدد درونریز نیز تأثیر میگذارد و آنها را به سمت اختلال عملکردی و بیماری سوق میدهد. این تغییرات بسیار سریعتر، اختلالات گردش خون، سیستم لنفاتیک و ایمنی بدن و چرخۀ انرژی حیاتی بدن را به دنبال خواهد داشت. بیدلیل نیست که پارهای از بیماران، علاوه برداشتن بیماریهای گوناگون از ضعف عمومی بدن، خستگی و کمحوصلگی مداوم و گاه افسردگی رنج میبرند.
یومی هو تراپی با اصلاح لگن خاصره و به تعادل و تقارن رساندن کل بدن، مرکز ثقل بدن را به جایگاه اصلی خود بازگردانده و با ایجاد برابری در اندازۀ پاها و انتقال وزن بدن بهطور مساوی بر روی هر دو پا و نرم کردن کل عضلات بدن و بافتهای هم بند، فعال کردن و تنظیم عملکرد سیستم عصبی، تنظیم و تسریع گردش خون و سیستم لنفاتیک و به تعادل رساندن انرژیهای مثبت و منفی بدن (یین و یانگ) و افزایش جریان انرژی حیاتی بدن، به فرد کمک میکند تا ضمن برطرف کردن بیماریهای خود، از یک زندگی شاداب و پرانرژی برخوردار گردد.
عدم هماهنگی و نامتقارن بودن بدن، خود از کجا ناشی میشود؟
حقیقت این است که بیش از 95% از انسانها بدون آنکه خود بدانند و متوجه باشند، دچار جابهجایی و انحراف در لگن خاصره هستند. عاملی که عمدتاً مادرزادی است و از مادر به کودک منتقل میشود و در طول حیات نیز به دلیل افتادن از بلندیها یا ضربات وارده به بدن ممکن است رخ بدهد یا تشدید شود.
مادری که خود دچار جابهجایی لگن خاصره است، ناگزیر امحاء و احشاء داخلی وی ازجمله رحم نیز دچار جابهجایی میگردد. همین امر به هنگام تولد نوزاد، مانعی است برای تسهیل امر زایمان، چراکه نوزاد میبایست به هنگام تولد، مسیری ناهموار را طی کرده و ازآنجاکه پهنترین استخوان وی استخوانهای لگن میباشد، با گذر از این مسیر ضمن ایجاد سختی در امر زایمان (دردهای شدید زایمان) به دلیل تماس با جداره رحم و مسیر زایش، دچار جابهجایی لگن میگردد. «هر چه این انحراف بیشتر باشد، درد شدیدتر خواهد بود».
مطالعات بهعملآمده در شهر ژشوف لهستان- که بر مبنای تئوری یومیهو صورت گرفت- نشان داد که صد در صد کودکانی که از مادری با انحراف در لگن خاصره متولدشده بودند، دچار جابهجایی و انحراف در لگن خاصره بوده و بیش از 90 درصد آنان در همان سمتی دچار انحراف شده بودند که مادرانشان به آن مبتلا بودهاند.
انحراف در لگن خاصره به این معناست که یکی از دونیمۀ استخوان لگن «ایلیاک» در یک سمت بالاتر از دیگری قرار دارد و اگر بخواهیم خط مستقیمی را از روی تاج ایلیاک سمت چپ و راست بگذرانیم، مشاهده خواهیم کرد که این خط افقی نیست، بلکه مایل است.
در این حالت، پاها نیز که به استخوان لگن متصل هستند، دچار عدم تقارن شده و یکی از آنها به همراه لگن بالاتر از دیگری قرار میگیرد. درنتیجه به هنگام اندازهگیری پاها مشاهده میکنیم که ظاهراً این پا کوچکتر از دیگری میباشد. درنتیجه این فرد به هنگامیکه میایستد یا راه میرود، دیگر نمیتواند وزن خود را بهطور مساوی به روی هر دو پا بیندازد. در این موقع پای بلندتر به دلیل تحمل سهم بیشتری از وزن بدن، دچار اسپاسم و انقباض شده و پای کوتاهتر عموماً ضعیفتر از پای بلندتر میشود. ازآنجاکه فرد ناگزیر به حفظ تعادل است، ناخودآگاه تنه خود را به سمت پایی که بلندتر است، خم میکند و گردن را به سمت دیگر. تداوم این وضعیت در درازمدت منجر به انحراف جانبی «اسکلیوز» در ستون فقرات میگردد. عضلات پشتی نیز که با مهرههای ستون فقرات مرتبط میباشند با توجه به وضعیت این انحراف، در سمتی دچار کشش شده و در قسمت دیگر دچار انقباض میگردد.
انتقال وزن بدن- به دلیل خستگی یکپا- بر روی پای کوتاهتر، خمیدگی تنه را به سمت دیگر باعث میگردد و انحرافی دیگر در ستون فقرات- این بار در ناحیه فوقانی آن- ایجاد میکند. در این وضعیت، ستون فقرات فرم S به خود میگیرد و یک شانه بلندتر از شانه دیگر میشود. نشانههای سطحی آناتومیک شانهها و استخوان کتف «اسکاپولا» خود نشانگر این وضعیت نامطلوب خواهد بود.
به هم خوردن فرم اسکلتبندی بدن، اعوجاج در ستون فقرات، افتادن بیشتر وزن بدن بر یک سمت و ... عضلات مرتبط را دچار انقباض میکند که نتیجه ناگزیر آن اختلال در سیستم گردش خون و سیستم لنفاوی میشود. خون و اکسیژن کافی به اندامها بهویژه به ناحیه سر «در مواردی که عضلات ناحیه کتف، شانه و گردن درگیر هستند» نمیرسد و دردهای عضلانی، مفصلی، آرتروز گردن، سردردها و سرگیجهها، ضعف بینایی، وزوز گوش و ... را به دنبال دارد.
انحراف در ستون فقرات و چرخش مهرهها حول محور نخاع، ضمن وارد آوردن فشار بیشازحد بر دیسکهای تحتفشار (که میتواند بیماریهای دیسک و سیاتیک را باعث شود)، ریشههای عصبی را نیز درگیر میکند و ایجاد اختلال در اعصاب محیطی و اعصاب خودمختار میکند. فشار بر روی ریشههای سمپاتیک و پاراسمپاتیک، اختلال در ارگانهای داخلی ذیربط را به وجود آورده و آنها را دچار بیماری میکند.
عدم تقارن و هماهنگی در بدن، تعادل در انرژی حیاتی بدن را نیز به هم میریزد و منجر به افزایش یکی از انرژیها «انرژی مثبت یا منفی – یین و یانگ» و کاهش دیگری میشود و حتی گاه با بروز انسداد در کانالهای انرژی سطح عمومی انرژی حیاتی بدن را به دنبال خواهد داشت. مجموعۀ تغییرات حاصله (سیستم اسکلتی – عضلانی، اختلالات گردش خون و لنفاتیک، تغییرات نورولوژیک، عدم تعادل و کاهش سطح انرژی بدن و کاهش سیستم ایمنی بدن) اختلالات غدد درونریز و سیستم بیوشیمیایی بدن را نیز دچار به دنبال خواهد داشت. به دیگر سخن، ما شاهد آن خواهیم بود که به دنبال بیماریهای فیزیکال، بیمارهای روحی – روانی را نیز در فرد مبتلا مشاهده خواهیم کرد. ازجمله به احساس خستگی مداوم، کاهش سطح هوشیاری فرد و بالاخره افسردگی میتوان اشاره کرد.
«یومیهوتراپی» که نام خود را از ترکیب سه واژۀ چینی گرفته است، به معنای روش بازیافت انرژی حیاتی بدن از طریق ایجاد تعادل در لگن خاصره است. این روش با توجه به نگاه کلنگر خود و توجه بهتمامی اندامهای بدن، نهفقط جنبۀ درمانی دارد؛ بلکه خصلتی پیشگیرانه داشته و با ایجاد تعادل و هارمونی در بدن، نگهداشتن عضلات و مفاصل در انعطاف و کامل، فعال کردن سیستم عصبی، بهبود عملکرد غدد درونریز، بالا بردن سطح انرژی حیاتی بدن و بالاخره افزایش سطح قدرت خوددرمانی بدن، به فرد امکان میدهد با تنی سالم و روحی شاداب و پرانرژی در مقابل بروز بیماریها مقاوم بوده و کمتر در بستر بیماری بیفتد.
جنبۀ درمانی آن با بیشترین کاربرد و اثربخشی در اصلاح و رفع مشکلات سیستم حرکتی هم چون ناراحتیهای مفصلی، آرتروز، دیسک، سیاتیک و ... در رفع سردردها، سرگیجهها، بهبود قدرت بینایی، آسم، پارهای از انواع آلرژی، پارهای از ناراحتیهای زنان و زایمان، سیستم گوارشی و غیره را میتوان نام برد.