سوسن عبدالرضایی (نویسنده کتاب یوگا و مدیریت خشم)
خشم چیزی است که در سیستم درونی ما ساخته شده است. گویی نمی توان بدون خشم بقا داشت. آیا خشم واقعا برای بقا ضروری است؟ جواب مثبت است. اگر قرار باشد که دشمنی، خطری یا حمله ای انسان را تهدید کند، اگر خشم شما تحریک نگردد، نمیتوانید از آن مخمصه خلاصی یابید. شما ممکن است قادر به مبارزه با دشمن نباشید. ممکن است نتوانید از خطر بگریزید.
بنابراین خشم چیزی است که همیشه دشمن قلمداد نمیشود. خشم مکانیزم حمایتی طبیعت است که به انسان کمک میکند تا شرایط خطرناک را در زمان نیاز به جنگ با شرایط آسیبزا کنترل نماید. اما سوال این است که آیا ما واقعا از خشم صرفا در شرایط جنگ استفاده میکنیم؟ آیا در زندگی ما شرایطی است که واقعا نیاز به بروز خشم باشد.
در سبک زندگی امروزی شرایط در برخی جاها به گونهای است که نیاز به بروز خشم نیست. خیلی از خشمهای ما از طفولیت تا پیری بیمورد است. بیخود عصبانی میشویم، بیجهت اختیار از دست میدهیم و در اینجا نیاز به درک و مدیریت و کنترل خشم داریم. اما سوال این است که چرا کنترل خشم تا این حد کار سختی است؟ وقتی غضبناک میشویم چه اتفاقاتی میافتد؟ هدف این کتاب پاسخ به این سوالات است. اما نه صرفا نظری، بلکه با آموزش تکنیکها و فنون یوگا شما میآموزید که چگونه می توان بر خشم غلبه کرد.
مکانیزم خشم
ما وقتی که میگوییم خشمگین هستیم چه اتفاقاتی میافتد؟ مکانیزمهای آن خشم چیست؟ برای درک این مطلب مثالی میزنیم. فردی را در نظر بگرید که شناگر ماهری است. برای شنا به رودخانه میرود. از شنا در رودخانه لذت میبرد. خودش هم توانایی بالایی در شنا دارد. استقامت بدنی وی هم بسیار بالا است. بعد از چند دقیقه شنا و لذت بردن از آن تصمیم میگیرد به سمتی از رودخانه شنا کند که خروشان است. میخواهد ماجراجویی کند. اما نمیداند که آن قسمت او را به گرداب میکشاند. گرداب چیست؟ گرداب گردش تند جریان آب است. این شناگر هر اندازه هم ماهر باشد از عهده این گرداب برنخواهند آمد و خود را به کشتن خواهد داد. این دقیقا چیزی است که وقتی ما به خودمان اجازه میدهیم که غرق در خشم شود، در ذهن ما اتفاق میافتد.
اینک مثال ملموستری میزنم. اگر کسی به شما توهین کند، در واقع احساسات شما را جریحه دار کرده است. آنوقت شما خشمگین میشوید. آنچه عقلمان حکم میکند درک کنیم این است: هر زمان در شرایط روانی قرار گرفتید که سخت خشمگین هستید، تحلیل کنید که در ذهن و روان شما چه اتفاقی میافتد. چه اندیشههایی در سر دارید. در واقع ذهن جریانی از گفتگو در پس زمینه هوشیاری است.
بر صفحه هوشیاری است که عبارتها تکرار میشوند. این ذهن است. ذهن چیزی نیست جز دستگاه اندیشیدن. در این دستگاه چه چیزهایی تفکر به حساب میآیند؟ یک فرد در برابر همه به من توهین کرده و من نمیتوانم این توهین را تحمل کنم. شما عبارتهای توهین آمیز را شنیدهاید، صدای آن در گوش شما طنین انداخته است. این صدا وارد گوش میشود، جایی که ارتعاش صدا به فعالیت الکتریکی تبدیل میشود. جریان الکتریکی به مغز میرود و در آنجا است که این صدا جریان الکتریکی را مورد حمله قرار می دهد و اندیشههای آغاز به کار میکند. بنابراین وقتی فرایند تفکر در ذهن اتفاق میافتد، شما چه کار میکنید؟ به ذهن خطور میکند که چطور یک شخص نادان در برابر همه به شما توهین کرده است. نمیتوانید تحمل کنید. پیش خود میگویید که باید به او آسیب بزنید. این عبارتها سریع در ذهن میچرخد و این چیزی است که ما آن را خشم مینامیم.
این خشم خشمی است که در بدن تراوش میکند، به قلب نفوذ میکند، به سیستم بدنی نفوذ میکند، موجب میشود خون در چشمان شما نفوذ کند و صورتتان سرخ گردد و کل بدن دچار عصبیت شده و انرژی را بیرون میفرستد، پرانا یا انرژی را به سمت دستها هل میدهد و شما میخواهید بروید و طرف را به مشت بزنید. بنابراین این شرایط اتفاق میافتد، صدا از بیرون میآید، در مغز تفسیر میشود و مغز عبارتهایی را تولید میکند که به سرعت زیاد به چرخش درمی آید. تکرار این عبارات در مغز شما را به سمت گرداب هدایت میکند و شما عملا میبازید. بنابراین یادگیری و درک این عمل و البته کنترل آن بسیار ضروری مینماید.
بنابراین در این مقاله فنونی معرفی میشود که با اعمال و تمرین آن در زندگی روزمره میتوانید از میزان خشم خود بکاهید و مطمئن باشید که تمرینات مستمر موجب خواهد شد تا نتایج مثبت آن را در زندگی ملاحظه کنید و روز به روز بر خود فائق آیید.
کلاس یوگای کودکان تهران در دانش یوگا
واکنش های بدن به هنگام خشم
خشم بروز احساسی است که همه ما آن را تجربه کردهایم. به خصوص در شهری مثل تهران یا شهرهای بزرگ که خیابانهای آن مملو از ترافیک است. در ترافیک، بوق زدنهای متوالی، ناخودآگاه کلافه و عصبیمان میکند. آن وقت گاهی اوقات واکنش فیزیکی نشان میدهیم، گاهی هم بدون واکنشی خشم خود را بیان میکنیم. در هر دو صورت مخاطب ما میفهمد که ما سخت خشمگین هستیم.
سوال این است که وقتی ما عصبانی میشویم، چه اتفاقاتی برای بدن ما میافتد؟ برای درک این موضوع به قرنها پیش برمیگردیم که بشر آن دوران سر مسائل ترافیکی یا دیر رسیدن به مقصد و جدال با مدیر شرکت عصبی و خشمگین نمیشدند. در آن زمان عواملی مانند حمله حیوانات وحشی و مردمان قبایل دیگر و جنگ مردم را تهدید میکردند و آن ها یا مقابله میکردند و یا پا به گريز میگذاشتند. برای مبارزه یا فرار از معرکه تغییرات خاصی در بدن روی میدهد. برای این کار کافی بود که بدن قند خون و انرژی کافی داشته باشد.
فشار خون بالا میرود و خون کافی به عضلات میرسد. قلب به تندی و با نیروی زیاد میتپد و تپش قلب بیشتر میشود. باید تاکید کرد که خشمگین شدن و بروز آن بسیار براي سلامتی مضر است. چاره کار چیست؟ خیلی ها آموزش میبینند که عصبانی نشوند. فردی را تصور کنید که در جایی مشغول به کار است و رئیسی بد اخلاق دارد كه برای هر کاری ایراد میگیرد. حال این فرد هم از کودکی طوری پرورش یافته که برای هر خطایی عذرخواهی میکند و بسیار با زبان خوش با مدیر صحبت میکند. ظاهری مهربان دارد، اما در درون خود آتش گرفته است. آیا این برای سلامتی خوب است؟ به هیچ وجه. در واقع عواطف خود را در درون سرکوب میکند. سرکوبی عواطف در درون برای سلامتی مضر است و حتی منجر به سرطان میشود. همین است که خشم را احساسی بسیار قوی میدانند.
حال باید ببینیم که آیا بروز خشم و بالابردن قند خون و دیابت مفید است؟ بنابراین چکار باید کرد؟ مثال دیگری میزنم. فرض کنید که فردی در محیطی کار میکند که مدیری بسیار مهربان دارد. از همه کارکنانش هم میخواهد که همیشه شاد باشند. مدیر به تعطیلات میرود و وقتی باز میگردد، میبینید که کار شرکت حسابی به هم ریخته است. عدهای به مرخصی رفتهاند و عدهای بی توجه به کار هستند. مدیر خیلی مهربان است. داد نمیزند. با مهربانی میگوید که این اعمال را تکرار نکنید. کارمندان را نصیحت میکند. مدیر دوباره به تعطیلات میرود و وقتی بر میگردد با همان صحنه روبرو میشود.
آیا نباید عصبانی شود و اقتداری از خود نشان دهد؟ این مدیر میتواند خشم خود را بروز دهد. بدون آنکه قند خونش بالا برود. بدون آنکه تنش به عضلاتش وارد شود. بدون آن-که فشار خونش بالا برود. اینجا است که یوگا به کمک میآید و یاد میدهد که چطور میتوانیم خشم خود را بروز دهیم، بدون آنکه پیامدهای ناخوشایندی داشته باشد. آرامش عمیق در وجودتان خواهد بود، اما خشم خود را هم بیرون میریزيد و در درون سرکوب نمیکنید. اگر سرکوب شود، پیامدهای بدی خواهد داشت.
گامهایی در مدیریت خشم
اجازه بدهید این فصل را با یک حکایت شروع کنم. روزی در هند دو دوست به فرض راما و شامایا نزد استاد یوگایی رفتند و از او خواستند که نزدش تعلیم دیکشا ببینند. استاد از این دو دوست علت یادگیری دیکشا را پرسید.
آن ها گفتند که میخواهیم روح و روان شادی داشته و قدرتمند شویم. آن وقت استاد به آن ها گفت که بروید خانهتان و شش ماه دیگر برگردید و نباید در این شش ماه خشمگین و عصبانی شوید. راما و شامایا خیلی خوشحال بودند. آنها قبول کردند. استاد گفت: «هیچ چیز نباید باعث عصبانیت شما شود. اصلا نباید خشم بر شما چیره شود. به خانه برگردید. طبیعی رفتار کنید به کارهای روزانه خود مشغول باشید. بعد از شش ماه نتیجه را به من اعلام کنید تا آموزش دیکشا را شروع کنم.» این دو رفتند. راما به روستای خود رفت و شایاما هم به روستای خودشان برگشت.
شش ماه تمام شد. این دو دوست به هم رسیدند و همدیگر را دیدند و از یکدیگر پرسیدند که آیا در طول این شش ماه عصبانی شدهاند؟ هر دو هم جواب منفی دادند و به هم گفتند که هرگز عصبانی نشدند. اما راما چند مرتبه این سوال را تکرار کرد: «واقعا تو در این مدت عصبانی نشدی؟» شایاما به تندی جواب داد: «بس کن دیگر، چند بار میپرسی؟» آنجا بود که خشم بر او غلبه کرد. بنابراین، اگر تصور کنید که بر خشم خود غلبه کردهاید، این خشم دوباره به نیروی دو برابر برخواهد گشت، پس در نتیجه در مدیریت خشم باید بسیار هوشیار باشیم.
مهمترین گام در مدیریت خشم این است که بدانیم خشمگین میشویم. پنج گام در مدیریت خشم معرفی میگردد.
اولین گام این است که شما آگاه نیستید که فردی عصبانی هستید. بسیاری هستند که زود از کوره در میروند. برای هر چیزی داد و فریاد راه میاندازند. عکس العمل طرف مقابل این است که اتفاقی نیفتاده است. چرا عصبانی هستید؟ فرد عصبانی باز نمیپذیرد که از کوره در رفته است و با خشم توجیه میکند که عصبانی نیست و رفتار طرف مقابل او را ناراحت کرده است، چرا که او شخصی است که هرگز عصبانی نمیشود. بنابراین در گام اول باید بپذیریم که زود
عصبانی میشویم. بدانیم که خشم ما را به سمت گرداب میبرد و گم میکند. سپس بدانیمكه همانطور که بارها شنیدهایم، رفتار توام با خشم موجب میشود که رابطه ما با افراد از بین برود. شغل از دست میرود. تجارت خراب میشود. پس در مرحله اول بپذیرید که فردی عصبانی هستید، سپس تصمیم به کاهش خشم بگیرید. خودتان را تغییر دهید. پذیرفتن مساله و اراده به حل آن اصل مهمی است. در غیر اینصورت بسیاری از افراد در تصورشان هم نمیگنجد که خشم آنها نیاز به کنترل دارد و زمانی به خود میآیند که دچار حمله قلبی شدهاند و پزشک معالجشان توصیه میکند که باید از محیط و فعالیتهای خشمآور دوری نمایند.
گام دوم: مرحلهای میرسد که ما حالت عصبی خود را میپذیریم و تلاش میکنیم که آن را فروبخوریم.
گام سوم: پذیرش و شروع به فروخوردن خشم است. شرایط به گونهای است که فردی شما را عصبانی میکند و شما میخواهید یک عکس العمل آنی از خود نشان دهید. آن وقت پیش خود میگویید که من نباید عصبانی شوم. اگر الان از کوره در بروم، همه چیز خراب میشود. آن وقت درونتان به شما میگوید که آری جلوی خشم خود را بگیر. شما به جای عصبانیت سعی میکنید چهره آرام و خونسرد خود را به عامل و محرک خشم نشان دهید. اما واقعیت این است که در درون آتش گرفتهاید. به این میگویند سرکوب خشم. یا به اصطلاح خودمان فرو خوردن خشم.
آنگاه پا به مرحله بعدی میگذارید که گام بسیار مهمی است. پس مشکل از بیرون است. عامل تحریک خارج از ذهن افراد است. بنابراین این گونه سرکوب در برابر محرکها مشکلات زیادی به بار میآورد. گام بعدی یا بهترین روش کنترل خشم، کنار گذاشتن واکنش تند است. این که واکنش سریع باید کم شود. این عمل باید در ذهن انجام شود. ذهن را باید آرام کرد. به عبارتی باید بتوان شدت بروز خشم و فوران خشن انرژی را کم کرد. فنون یوگا میآموزد که شما دارای این موج عظیم انرژی، موج عظیم انرژی حیاتی هستید.انرژی به منطقه سر هدایت میشود و در آن منطقه مثل بمب سرازیر میشود.
بنابراین آنچه که باید در ابتدا انجام دهید این است که ابتدا انرژی را از منطقه سر به منطقه پایینتر بدن منتقل و آن را بیرون بریزید و به جای آن که انرژی عظیم را بر سر یک محرک بیرونی خالی کنید، آن را به سمت پایین انتقال دهید و با تنفسی عمیق تخلیه کنید. با تنفس عمیق میتوان انرژی را از قسمت سر به قسمتهای پایین بدن انتقال داد. وقتی با این انتقال فضایی در ذهن خود ایجاد میکنید، آنچه در این فضا ایجاد میشود، توانایی درونی و پاسخ درون شما است و آن باید به آرامش ختم شود. تمرینات فیزیکی و تکنیک های تنفسی یوگا، مدیتیشن و مراقبه به راحتی میتواند شما را به این توانایی درون هدایت کند. پس باید یاد بگیریم که خشم خود را کنترل و به شیوه صحیح به بیرون هدایت کنیم.
خاتمه
خشم به منزله سوخت است. خشم را احساس کنیم و دست به عمل متفاوتی بزنیم. معمولا خشم را انکار میکنیم. سرکوب میکنیم، مدفونش میکنیم، پنهانش میکنیم درباره اش دروغ میگوییم و دست به هر کاری میزنیم. الا گوش سپردن به آن. بیاموزیم كه قصد خشم این است که به آن گوش بسپاریم. خشم را باید به دیده حرمت نگریست. چرا؟ زیرا حد و مرزهایمان را نشان میدهد. خشم نشان میدهد كه میخواهیم به کجا برویم. نشان میدهد، کجا بودهایم. خشم به راه اشاره میکند.
خشم نمایانگر نیاز به اقدام و عمل است تا ما را به سوی راهی سوق دهد که خشم به آن اشاره میکند، نه ابراز آن. قصد این بوده که از خشم به صورت سوخت استفاده کنیم تا ما را به راهی سوق دهد که خشم به آن اشاره میکند. پیام نهفته در خشم را ادراک کنیم.
خشم به ما میگوید که دیگر نمیتوانیم با شیوه قدیمی زندگیمان کنار بیاییم. خشم سوختی است که ما را به سوی زندگی تازه مان سوق میدهد. خشم ابزار است نه ارباب. منظور خشم این است که به ریشه توجه کنیم و به شیوهای درست از آن سود بجوییم. خشم دوست ماست. خشم خود عمل نیست. خشم دعوتمان میکند که بر طبق نیکوترین مصالح خویش عمل کنیم. کدام یک از انتظارات من برآورده نشده و من خشمگین هستم. . . ؟
یوگا، آساناها، تنفسها، مدیتیشینها و مراقبهها وسیلهای میسازند برای رسیدن به زندگی پر از آرامش ...
همه آساناهای یوگا در سبکها و سیکلهای مختلف چنانچه زیر نظر مربی آگاه به طور مستمر و با توجه و تمرکز روی تنفس و با آرامسازی بین آساناها انجام پذیرد و در نهایت به تن آرامی پایانی یا شاواسانا منتهی شود، میتواند در آرامش ذهن، آرامش جان، مدیریت خشم و نهایتا داشتن زندگی ای سرشار از آرامش موثر باشد.