زمانیکه ادموند هیلاری نیوزلندی در 29 ماه می سال 1953 میلادی پس از حدود 2 ماه تلاش به اتفاق تنزینگ نورگی شرپا نپالی به قلۀ اورست صعود کرد و این قله برای اولین بار توسط انسان فتح شد نام کشور نپال سر زبانها افتاد. در آن زمان بود که مردم دنیا دریافتند نپال سرزمینی است با کوههای سر به فلک کشیده و پربرف و البته طبیعتی فوقالعاده زیبا که بین هند و چین واقع شده است. از همان وقت کوهنوردان زیادی قصد صعود به این قله را داشتهاند که برخی از آنان پس از ماهها تلاش بهدلیل برف و بوران و بدی راه موفق به این امر نشدند؛ برخی از میانۀ راه برگشتند و البته تعدادی هم بر اثر یخزدگی و سقوط از درهها و بلندیها از بین رفتند.
صحبت از نپال است. کشوری واقع شده بین هند و چین که درآمد اصلی آن از راه صادرات برنج و برخی محصولات کشاورزی و البته گردشگری تأمین میشود. بهخصوص کوهنوردانی که قصد صعود به قلل مرتفع این کشور را دارند درآمد خوبی عاید این کشور میکنند. هزینۀ اخذ مجوز صعود به قله اورست در حال حاضر برای هر نفر مبلغ 25 هزار دلار است. آن هم بعد از ماهها انتظار.
بار دیگری که نام کشور نپال برسر زبانها افتاد و تعجب جهانیان را برانگیخت عصر روز اول ژوئن سال 2001 میلادی بود. در آن هنگام، دیپندرا، ولیعهد و پسر بیرندرا پادشاه نپال، به ناگاه در تالاری را که پادشاه، ملکه، پسر و دختر شاه به اتفاق تعدادی از بستگانشان و درباریان در آن در حال برگزاری جشنی مذهبی بودند باز میکند و با مسلسل پدر، مادر، برادر، خواهر و همۀ حاضرین را به رگبار میبندد و پس از کشتن حداقل 9 نفر با اسلحهای که در دست داشت به سوی خود شلیک میکند و خود را نیز میکشد.
البته تاکنون انگیزۀ این کشتار خانوادۀ سلطنتی مشخص نشده است ولی بسیاری از مردم نپال بر اساس شنیدهها اعتقاد دارند که ولیعهد عاشق دختری خارج از خانوادۀ دربار بوده و قصد ازدواج با او را داشته است، ولی پدر و مادر یا بهعبارتی شاه و ملکه با این ازدواج مخالف بودند و او هم بالأخره تصمیم خود را میگیرد و این کشتار را به راه میاندازد.
پس از کشته شدن شاه و ولیعهد و بر اساس قوانین مملکتی، گیانندرا، برادر شاه، که در گذشته متهم به قتل و مورد نفرت مردم بود، به عنوان شاه جدید سوگند یاد میکند و بر تخت سلطنت مینشیند.
از آنجایی که از سالها قبل از این ماجرا احزاب فعال و گروههای سیاسی در نپال با شاه و حکومت پادشاهی موافق نبودند و برای برکناری شاه، مشی مسلحانه اتخاذ کرده بودند و ظرف 10 سال حدود 60 هزار نفر در درگیریهای سیاسی کشته شده بودند، نهایتاً 6 سال بعد یعنی سال 2006 مائوئیستها که از احزاب چپ و از جمله مخالفین اصلی حکومت پادشاهی بودند شاه را مجبور به استعفا نمودند و از سال 2008 حکومت جمهوری دموکراتیک فدرال را بهوجود آوردند.
هرچند هماکنون حدود 10 سال از روی کار آمدن جمهوری در این کشور آسیایی میگذرد، ولی وضعیت مردم تغییر چندانی نکرده است و پیشرفتی دیده نمیشود.
نپال به واسطۀ یک رویداد دیگر که هرچند سال یکبار اتفاق میافتد هم مشهور است و آن ماجرای انتخاب ملکۀ «کوماری» است. قرنهاست که در نپال، دختربچههای کم سن و سال به عنوان بت زنده یا کوماری انتخاب و توسط مردم و حتی پادشاه پرستیده میشوند.
در فرهنگ و آداب و رسوم نپال کوماری به عنوان یک الهۀ باکرۀ زنده برگزیده میشود و تا زمانی که به سن بلوغ و به عادت ماهیانه نرسیده است در نقش الهه پرستیده میشود. کوماری در زبان سانسکریتبه معنی «شاهدخت» است. او تا قبل از دوران بلوغ در یک معبد حبس میشود و در طول سال تنها ۱۳ بار و آن هم در مراسم مذهبی اجازه حضور در فضای بیرون از معبد را دارد. در آن روزها نیز در کجاوهای بر دوش کاهنان حمل میشود. بیرون معبد، پاهای کوماری نباید به زمین بخورد؛ بنابراین همیشه او را حمل میکنند. کوماری به جز اعضای خانواده و کاهنان معبد با کس دیگری صحبت نمیکند. او حتی حق رفتن به مدرسه و دیدن کودکان همسن و سال خود و بازی کردن با آنها را نیز ندارد. کوماری وقتی به سن بلوغ برسد، با اولین قاعدگی جایگاه خود را از دست میدهد و از معبد اخراج میشود. مخارج زندگی کوماری و خانوادهاش توسط کمک ماهیانۀ دولت و همچنین کسانی که به زیارت کوماری میآیند تأمین میشود. نپالیها اعتقاد دارند در کالبد کوماری، روح «درگا» یکی از الهههای مقدس مقیم است. مورخین بر این باورند که این سنت از قرن دوازدهم با دستور یکی از پادشاهان نپال آغاز شده است.
لازم به ذکر است که دادگاه عالی نپال چندی پیش حکم صادر کرده است که کوماری نیز چون سایر کودکان باید از حق رفتن به مدرسه برخوردار شود. دادگاه اعلام کرده است: هیچ توضیحی وجود ندارد که این دختران که در سنین پیش از بلوغ به سر میبرند و به کوماری شهرت دارند، از سنتی رنج ببرند که به قرنهای گذشته ارتباط دارد. لازم به ذکر است کوماریِ فعلی نپال در حال حاضر ۹ ساله است.
البته نپال باز هم به یک چیز دیگر خیلی مشهور است و آن وجود شهری در جنوب این کشور بهنام «لومبینی» است که به شهر بودا معروف است و گفته میشود محل تولد بودا بوده است. هیچکس بهدرستی نمیداند بودا در چه زمانی متولد شده است، ولی احتمال داده میشود بین 5 تا 6 قرن پیش از میلاد مسیح، بودا در شهر لومبینی، که در آن زمان جزء کشور هند بوده و اکنون جزئی از نپال است، متولد شده است. همچنین پوسکارینی، یعنی حوض مقدسی که در آن مادر بودا پیش از تولد وی غسل کرده بود و بودا را نیز پس از تولد برای نخستینبار در آن شست، در همین مکان قرار دارد. در نزدیکی لومبینی، مکانهای دیگری هم قرار دارند که به اعتقاد بوداییان، بوداهای پیشین در آنها متولد شده، به روشنایی رسیده و در نهایت دنیا را وداع گفتهاند.
در سال ۱۹۹۷ لومبینی در فهرست میراث جهانی یونسکو به ثبت رسید.
نپال به غیر از دارا بودن قلۀ اورست و 8 قلۀ دیگر با ارتفاع بیش از 8 هزار متر، به داشتن آثار تاریخی و جاذبههای طبیعی نیز مشهور است. کشوری با وسعت 140.797 کیلومتر مربع و 30 میلیون جمعیت است که 60 درصد آن هندو، 22 درصد بودایی، 10 درصد مسلمان، 5 درصد مسیحی و 3 درصد پیرو سایر ادیان هستند.
قصر پاتان، دربار بهاکتاپور، معبد بودانات، معبد پاشوپاتینات، معبد سوایامبونات استوپا در شهر کاتماندو پایتخت این کشور، جنگلهای بکر و دست نخوردۀ منطقۀ چیتوان با حیوانات وحشی آن و .... از جمله آثار تاریخی و جاذبههای طبیعی و زیبای این کشور است.
اگر به پیشینۀ این کشورِ واقع شده در جنوب آسیا نگاهی بیندازیم در مییابیم چگونه این کشور طی صدها سال گذشته همواره با فقر و محرومیت دست و پنجه نرم کرده است. در دهۀ 60 و 70 میلادی، زمانی که مردمان این کشور در نهایت بدبختی بهسر میبردند، اعتیاد در این کشور بیداد میکرد. کاشت، فرآوری، فروش و استعمال ماریجوآنا یا همان حشیش در این کشور آزاد و منبع درآمدی بود برای مردمان فقیر آن. از سوی دیگر در دهۀ 60 میلادی برخی از جوانان غربی که از زندگی مدرن و لوکس غرب به ستوه آمده بودند گروههای بیهدف و متنفر از جامعۀ شهری را بهوجود آوردند که به نام هیپیها شهرت یافتند. هیپیها جمعیتی لاابالی، پوچگرا و پشت پا زننده به همۀ مظاهر زندگی مدرن بودند که عموماً از تحصیل دست کشیده بودند، سر و دست و صورتشان را خالکوبی میکردند، موهایشان را بلند میگذاشتند، برای اقامت از شهرها فاصله میگرفتند و در جاهایی همچون سواحل دریا، جنگل و هر کجا که طبیعت زیبایی داشت به سبک و سیاق انسانهای اولیه زندگی میکردند. هیپیها از جمله کارهایی که میبایست انجام میدادند تا به قول خودشان به عالم معرفت سیر کنند، مصرف مواد مخدر از جمله ماریجوآنا بود و نپال مرکز اصلی این ماده، بهشت گمشدهای بود برای هیپیهای دهۀ 60 که بیشترشان از آمریکا و اروپا به این کشور آمد و شد میکردند؛ مدتی در شهر کاتماندو و یا ساحل دریاچۀ فیوا در شهر پکارا اقامت میکردند و حشیش موردنیازشان را از فروشگاههایی در منطقۀ تامیل شهر کاتماندو یا مغازههای کنار دریاچۀ فیوا (که در کیسه گونیهای بزرگ بهصورت کاملاً آزاد قرار داده شده بود)، با قیمت بسیار ارزان خریداری و مصرف میکردند.
در آن زمان بخشی از درآمد نپال از راه فروش مواد مخدر به هیپیها و توریستهایی که از غرب فقط برای مصرف ماریجوآنا به آنجا میآمدند، تأمین میشد.
در سالهای دهۀ 40 شمسی آن زمان که محصل دبیرستان بودم و در کنار پدر و مادر در مشهد زندگی میکردیم، همه روزه شاهد حضور دهها هیپی بودم که با قطار از اروپا و از راه ترکیه به تهران و سپس مشهد میآمدند و از آنجا با اتوبوس از راه افغانستان به پاکستان، هند و سپس نپال عزیمت میکردند.
به واسطۀ عشق و علاقهای که به مطالعه داشتم پیگیر سرنوشت هیپیها بودم که در اکثر مجلات و روزنامههای آن زمان چاپ و منتشر میشد. بهخاطر دارم سلسله مقالاتی در این رابطه در مجلۀ «اطلاعات هفتگی» سال 1347 منتشر شده بود: چه جوانهایی که به کاتماندو سفر نمیکردند و غرق در اعتیاد نمیشدند، چه دخترانی که به فحشاء کشانده نمیشدند (برخی از آنها برای بهدست آوردن ذرهای حشیش، حتی مجبور به فروش پاسپورت خود میشدند)، و بالأخره چه جوانانی که در همانجا از فرط اعتیاد و یا فقر نمیمردند.
از آنجایی که دنیا دائماً در حال پیشرفت بوده و هست و علم و تکنولوژی باعث رشد و شکوفایی جوامع بشری شده و میشود و تغییر در همۀ کشورها امری است اجتنابناپذیر، دولت نپال هم بالأخره به خود آمد و طی دهههای گذشته سختگیریهایی برای جلوگیری از عرضۀ مواد مخدر اعمال کرد و شرایط را برای استفاده کنندگان آن سختتر نمود. در نتیجه اولین اتفاقی که افتاد این بود که آهسته آهسته هیپیها مجبور شدند مسیرشان را عوض کنند و برای استفاده از مواد مخدر و همچنین زندگی در طبیعت زیبا به جاهای دیگری از جمله سواحل غرب هند به نام «گوا» کوچ کنند.
در ادامه دولت به فکر افتاد با داشتن جاذبههای منحصربهفرد این کشور، امکاناتی جهت جذب توریست فراهم آورد.
به همین خاطر طی سالهای گذشته با تدارک امکانات زیربنایی از جمله احداث هتلهای فراوان، برقراری خطوط هوایی داخلی، تسهیلات رفاهی، اقامتی و ... سیل توریست به این کشور سرازیر شده است و در تمامی طول سال تعداد بیشماری جهانگرد از کشورهای مختلف جهان به این کشور آمدوشد میکنند و از جاذبههای بینظیر آن دیدار مینمایند.
12 خردادماه سال 1397، تعدادی از مربیان و دستاندرکاران یوگا جهت دیداری هشت روزه از جاذبههای این کشور منحصربهفرد عازم نپال شدند تا ضمن دیدار از آنجا، با مردمان این کشور آشنا شوند، فرهنگ آنان را ارزیابی کنند و از آثار طبیعی، تاریخی و فرهنگی آن دیدار نمایند.