پس از سوترای دوم (یوگا توقف پرحرفیهای ذهن است.)، سوترای سوم نتیجۀ نهایی یوگا یعنی کشف طبیعت خود را بیان میکند. در حقیقت سوتراهای اولیه به ما کمک میکنند طبیعت عمیق یوگا و تأثیر مثبتشان را بر کیفیت زندگیمان دریابیم.
سوترای سوم اغلب همراه با تصویر انعکاس یافتۀ یک کوه بر سطح آب دریاچه آموزش داده میشود. کوه نماد خودِ ابدی یا روح شما، دریاچه نماد هوشیاری و آگاهی شما و امواج و حرکات آب معرف افکار و احساسات شما هستند. هنگامی که سطح دریاچه آرام است، تصویر کوه در آن چون آینهای، واضح و روشن دیده میشود. با وزش باد یا شنا کردن ماهیها، تصویر کوه با اینکه هنوز قابل دیدن است، اما تار میشود. حتی در آرامترین روزها هم حرکت آب متوقف نمیشود، همانطور که ذهن هیچگاه از حرکت نمیایستد. بنابراین چالش شما این است که در عین درگیری با افکار و احساسات (حرکات آب)، در طبیعت خودتان مستقر شوید (مشاهدۀ تصویر کوه). هدف یوگا نیز این است که شما را یاری دهد تا در کنار نوسانات ذهنیِ بسیار، همۀ بخشهای طبیعت خود را درک کنید. یوگا به شما کمک میکند به چنان شناختی از نفس، روح و آگاهیتان دست یابید که همواره درک واضحی از اینکه چه کسی هستید داشته باشید.
«خودت باش» نصیحتی است که همواره به همۀ ما میشود. خودشناسی یکی از اهداف مهم یوگاست که پاتانجلی آن را در سوترای سومش بیان میکند. سوترای سوم از این قرار است:Tada Drastuh svarupe Avasthanam"" که طبق بیان بی.کی.اس آیینگر چنین معنایی میدهد: «آنگاه ناظر در شکوه و جلال واقعی خویش منزل میگزیند.»
در زیر تکتک کلمات این سوترا توضیح داده شده است.
Tada: سپس، در آن زمان
Drashtuh: بیننده، از ریشه drsh"" به معنی دیدن و همخانوادۀ drishti
Sva: خویشتن فرد
Rupe: شکل، صورت، ماهیت، طبیعت، ذات، فطرت، سرشت
Avasthanam: ساکن شدن، اقامت گزیدن، مستقر شدن یا طبق آموزههای استاد مراقبه سانجی مانچاندا، به معنای آن جنبهای از ماست که «باقی میماند» و مفهوم «همیشه اینجا بودن» را در خود دارد.
اما ابتدا باید امواج متلاطم ذهن را آرام کرد. با توجه به گفتگوهای بیامان ذهن، اگر بتوانیم فرصت نگاهی کوتاه به خودِ ماندگار و ادامهدهندهمان (نه نفس و خودِ اصغرمان) را داشته باشیم، بخت با ما یار بوده است.
در اثنای آرام کردن حالتهای متغیر ذهن، یک گذر اتفاق میافتد. صداهای سمت چپ مغز کاهش مییابند و یوگی به سمت راست مغزش تغییر جهت میدهد. سمت راست مغز ارتباط ما را با دنیا و موجودات زندۀ اطرافمان برقرار میکند.
شاید در کلاس مدیتیشن این تمرین را انجام داده باشید که خودتان یا کسی دیگر آنقدر این سؤال را که «من که هستم؟» یا «تو که هستی؟» مطرح کردهاید که همۀ لایههای هویتیتان (شغل، نسب خانوادگی، قومیت، جنسیت، سن، وابستگیها، دستاوردها، و ...) رنگ باخته و دیگر تو و منی برجای نمانده است. آنچه باقی میماند طبیعت اصلی است، همان خودی که همیشه بوده و همیشه هم خواهد بود.
نام این جنبه از وجودتان را هر چه که بگذارید، بههرحال زبان در اینباره نمیتواند حق مطلب را ادا کند. به محض نامگذاری برای یک چیز، معمولاً آن چیز را به عنوان یک چیز جدای از خودمان درک میکنیم و این با مفهوم این سوترا در تضاد است. سعی کنید با شنیدن اولین کلمۀ این سوترا، صدای جادوگری را تصور کنید که شنل جادوییش را به عقب میاندازد. این جادویی نیست که دسته گل را به خرگوش تبدیل کند. بلکه وقتی به پشت شنل خیالی نگاه میکنید، چیزی را میبینید که همیشه آنجا بوده است. آتمن یا وحدت فرد با جهان هستی. هیچچیز تغییر نکرده است. هیچچیز نیاز به تغییر نداشته است.
ادامه ی این مقاله را در شماره 119 مجله دانش یوگا بخوانید.